خبرورزشی | در شبی که اشک و امید، سقوط و رستاخیز را در هم آمیخت، لاوتارو مارتینز، کاپیتان خستگیناپذیر اینتر، بر درد غلبه کرد تا تیمش را در یک ماراتن ۱۲۰ دقیقهای به فینال لیگ قهرمانان رهنمون شود. او که تا آستانه غیبت به دلیل مصدومیت پیش رفته بود، نه تنها بازگشت، بلکه با الهامبخشی، فداکاری و حتی کسب پنالتی، نقشی کلیدی در این پیروزی حماسی ۴-۳ ایفا کرد. اکنون، با به ثمر رساندن ۹ گل و در سودای دهمین گل، “گاو خشمگین” آماده است تا افسانهاش را در باواریا کامل کند و نام خود را در تاریخ باشگاه نراتزوری جاودانه سازد.
ستارهای که تا آستانه غیبت رفت، اما قهرمان شد — و حالا برای فینال، وعدهی دهمین گل را میدهد.
شبی از جنس رؤیا و جنون
از این شب، از این ۱۲۰ دقیقهی جنونآمیز، چه باقی خواهد ماند؟ شبی سرشار از اشک، امید، حسرت، سقوط و رستاخیز. لحظاتی که از جنس همان مادهای ساخته شدهاند که رؤیاها را جان میدهد.
ورای فریاد فراتسی که یادآور گل تاردلی بود، ورای چرخش پیراهن آچربی که چون شال یک ماتادور به آسمان رفت، آنچه در یادها میماند، نگاه خیرهی کاپیتانیست که گامزنان راهی فینال شد — لائوتارو، فرسوده از دردی که در میدان دویده بود و در بیرون از آن، تحمل کرده بود.
خسته، اما لبریز از خوشبختیای کمیاب — حتی در فوتبال.
رستاخیز از دل درد
باران ریز، انگار به عمد برای وقتهای اضافه آمد تا این حماسه را تمامعیار کند.
ادامهی افسانه، در باواریا نوشته خواهد شد — همچنان با همان جنگجوی همیشگی در خط.
تا سالها از این ۴–۳ شگفتانگیز خواهند گفت؛ و از بازگشت کاپیتان نراتزوری — کسی که حتی از منطق هم قویتر بود. آن روز در مونتژوئیک، با دستان بر صورت و اشکهایی که در باد میلرزید، به بدترینها فکر میکرد — و با او، همهی هوادارانش.
اینتر، زیر فشار ارتشی شکستناپذیر له شده بود. مهاجم مرکزیاش را از دست داده بود؛ کسی که فقط یک بازیکن نیست — رهبر است، پرچم است، الگوست.
اما بازگشت، از همانجا آغاز شد.
درد همسترینگ شاید مانع میشد، اما آزمایشها از پارگی خبری ندادند. امید جان گرفت — و با ارادهی گاوی خشمگین، رشد کرد.
لائوتارو همیشه مرد لحظههای سخت بود، و حالا در آستانهی یکی از بهیادماندنیترین نبردها، آماده بازگشت شد.
تأثیر کاپیتان، حتی با درد
در تمام دقایق، آن لائوتاروی همیشگی نبود — طبیعی هم بود. اما تأثیرش عظیم بود: از گل اولی که سنسیرو را لرزاند، تا پنالتیگیری زیرکانهی گل دوم، و مهمتر از همه، فداکاریاش — تا آستانهی اشکآور.
اینتر و فلسفه رنج
در نیمهی دوم، طوفانی سهمگین از کاتالونیا میوزید. مارتینس و یارانش در خفگی بودند.
اما باشگاه اینتر، همیشه در رنج شکوفا میشود.
اینتر بدون درد، اینتر نیست — تاریخ خودش این را میگوید.
فداکاری تا آخرین نفس و امید به دهمین گل
این بار، رنج از مرز انسان فراتر رفت.
لائوتارو در دقیقه ۷۱ تعویض شد، چون دیگر نفسی نمانده بود.
از کنار زمین تماشا کرد: آچربی زمان را متوقف کرد، تیم را نجات داد، و در پایان، با فراتسی شریک آخرین شتاب شد — همان بازیکنی که بارها از او خواسته بود آرامتر باشد.
حالا، نوبت دهمی است.
عددی که بر سنگ حک خواهد شد.
کاپیتان اینزاگی در ۱۳ بازی و ۷۶۶ دقیقه، ۹ گل به ثبت رسانده — بیش از هر بازیکن اینتری در یک فصل لیگ قهرمانان.
تا امروز، تنها هرنان کرسپوی بزرگ به ۹ گل در یک فصل رسیده بود — در فصلی که نیمهنهایی پایان راهش شد.
اما این گاو خشمگین، با یک گل در هر ۸۵ دقیقه، رکوردی عجیب ساخته — کمتر از یک گل در هر بازی.
حالا، تنها یک گل تا دهمی مانده — و باواریا، در انتظار اوست.
منبع: خبر ورزشی